بالاتر از عشق

عشق پایان نیست ، چون بالاتر از عشق نیز هست.

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

بی وفا

دیدی که بی وفا نیستم
این هم سفر مشهدمان
باهم همانطور که قرار داشتیم
ولی اینبار به جای ذوق با هم افتادن سفرمان
گریه خواهم کرد
عجیب است زندگی
عجیب تر از تمام فیلم هایی که تا حال دیده ام
تو سوار آن قطار به راه هایی مینگری که تورا نجات خواهند داد
و من در خیابان های داغ در دل کویر 
بدتر از جهنم تاوان خواهم داد
تاوان یک عشق
تو برای تمام بیماران سرطانی دعا خواهی کرد
و من برای تمام سرطان های احساسی
تو قرآن خواهی خواند برای بهشت
و من لبهایم را با دود خواهم سوزاند
تو آرزو خواهی کرد برای آینده
و من گذشته را مرور خواهم کرد
و من تنها به یک چیز زنده ام
آن هم این تفاوت دوست داشتنی بین ما
دوست داشتنی چون خودم خواستم
.
.
.
یا ضامن آهو
دخیل بستم برایت
گریه کردم
آن زمان ها که که مارا باهم نمیخواستی
الان چرا به زخم کهنه نمک میپاشی
.
خواستی جانم به قربانت ولی حالا چرا
یا رضا حالا که غریبی میکنیم از هم چرا
گریه کردم ناله کردم بر در باب الرضا
آن دخیلی که بستم دیدی ولی حالا چرا

دخیل
۳۱ تیر ۹۴ ، ۰۰:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد نوری زاده

گمشده

من گم شده ام و چه دور از خود به دنبال خود میگردم

من گم شده ام در میان تمام افکارم در لابه لای لحظه های زندگیم و در بین تمام صورتک هایی که تا به حال به خود گرفته ام

من گم شده ام در فضایی تار از آینده ، سیاه از گذشته و مبهم ، از حال

و به من که بنگری خواهی یافت که جز به جزئم را در گذشته جا گذاشته ام

فکرم که در شرط خیال باختم

و قلبم را به عشق هدیه کردم

دیدم را به زشتی اعتماد سپردم

 و صدایم را در قعر بغض هایم خفه کردم

و اینگونه بود تک تک اجزایم را جا گذاشتم و فقط روحم بود که ماند

باید خودم را جستجو کنم در میان تمام ثانیه های عمرم

در میان 19 تا 365 روز

365 تا 24 ساعت

 ...

باید تک تک راه هایی که آمده ام برگردم وخودم را پس بگیرم

 خودم را پیدا کنم

در لابه لای این خاطرات

در میان تک تک این حروف

 و تمام افق هایی که  شب را از من میگرفت

در میان تمام زخم ها ،عهد ها ، حرف ها ، 

اشک ها ، دعا ها ، شعر ها

و این ؛ متن ها

زمان

 


۲۶ تیر ۹۴ ، ۱۳:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد نوری زاده

سال نیک

 

بهار من بدون تو ، مثل یه پاییزه دیگس

حتی شوکوفه ی درخت ، مثل یه خار بی ریشس

بهار من بدون تو ، توش گل و سبزه نداره

مثل دلم شکسته و بارون چشمام میباره

چطور باید سر بکنم وقتی که توی سرنوشت

بهار هر سالو واسم ، خدا جدایی رو نوشت

چه ساله نیکو خوبیه ، وقتی بهارش دوریه

وقتی که عشق گرممون ، عاقبتش صبوریه

هنوزم عطر خوبه تو ، نرفته از یاده دلم

هرشب میای به خوابشو ، میشینی تو کنج دلم

هنوزم یادگاریات ، تو کشویه میزه منه

نمیزارم خاک بخوره ، هرشب تو آغوشه منه


۱۸ تیر ۹۴ ، ۰۳:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد نوری زاده

زمان

و زمان با تمام قدرتش در مقابل دو چیز تعظیم خواهد کرد

(خاطرات) ـی شیرین از عشق و خاطراتی تلخ از جنگ

(پندار وهم اندیشه ) : که فراسوی ابعاد زمانی اند

پس برای فراموشی اینها ، به زمان تکیه مده

خاطرات را به خاطرات فراموش کن

و اندیشه را به اندیشه

وهم را به وهم

و پندار را به پندار


time

۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد نوری زاده

یک فنجان قهوه

برو ولی برگرد
برگرد تا دوباره درد و دل کنیم
تا دوباره غصه هایمان را در یک بشقاب ، باهم بخوریم
و باهم تا صبح مسائل ریاضی را ورق بزنیم
و حد بگیریم از ستازه ها تا به خورشید برسیم
برگرد تا دوباره من با اختیار دلقک شوم برای خریدن لبخندت
و تو برای مضحکانه ترین حرف هایم غش کنی
برگرد تا دوباره شیطنت کنیم و آزار دهیم ، درد و دل کنیم و اشک بریزیم
لجبازی کنیم و قهر کنیم ، و حتی برای آن که دوستش داری ، دعا کنیم و باز بگرییم
برگرد قول میدهم هرشب یک فنجان قهوه تورا مهمان کنم
و درحالی که مرا مینگری برایت هم بزنم ...

فنجان قهوه
۱۲ تیر ۹۴ ، ۰۳:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد نوری زاده

گمت کردم

من تورا گم کرده ام در خلوت ترین ایستگاه این شهر
و شلوغ ترین جای ذهن بیمارم
و تاریک ترین کنج این قلبم
من تورا گم کرده ام در میان صد ها خاطراتی که از تو مانده
در میان همه ی خیابان های این شهر
در میان همه ی آن نیمکت های خالی
من تورا گم کرده ام با تمام احساساتم : ـعشق
با تمام آرزوهایم : ـما
و با تمام داراییم : ـتو


۰۳ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میلاد نوری زاده
Instagram