بازم هرروز میشه تکرار همین طوفان آرامش
فرو میرم توی انکار تو این گرداب آسایش
شب و روزم شده افکار یه افکار پراز ابهام
توی زندونم انگاری تو هر لحظه میشم اعدام
حصار سنگی قلبو هفت هشت ساله بنا کردم
تموم عشقو احساسو یه شب بادل هوا کردم
.
تموم خاطرات من شدن زندونی و زنجیر
امید آرزوهامم همش ارزونی تقدیر
دیگه عادت شده هرشب واسم تاریکه تنهایی
هنوزم بوی عطر تو برام نزدیکه انگاری
حصار سنگی قلبو هفت هشت ساله بنا کردم
تموم عشقو احساسو یه شب بادل هوا کردم