قلمم شکسته و درد دلی پیش من است
نه توانم شعری
نه توانم فریاد
همه را در دل خود میریزم
در دلم روزنه ایست
که به دیدار تو باز است هنوز
رز من خشکیده
و به رنگ،، روی سیاهم شده است
بس که از دور تورا میگریم
که چگونه صد چاه در میان من و توست
من تورا منتظرم
تومرا منتظری
عاشقانه نیست اما
درد عشقیست که عاشق،شدگان میفهمند
که تورا میکشدت تدریجا
و من در گذر ثانیه ای 
صدسال پیرتر از پیش شوم
رز من اشک نریز
من به دیدار تو برمیگردم
و به نرخ جانم
دانه لبخند درختت را
در سبد عشق خودم میابم
#عاشقانه_ها