عاشقانه ای دیگر برای تو آغاز میکنم
#برای_تو_که_دیگر_نیستی
این صدمین اعتراف من خواهد بود
و دوباره همان جمله
کمت دارم
و دوباره همان دردودل های همیشگی نیمه شب
وقتی که همه خوابند
ولی اینبار میخواهم طعم دیگری داشته باشد
طعمی که از جمله ای از خاطراتمان برداشت کردم
جمله ای که هرگز حافظه مرا ترک نخواهد کرد
یادت هست؟
ابتداهای شب بود
من تنها در خانه نشسته بودم
و تو گریه میکردی
و غمگینتر از همیشه فکری برا آرامش تو داشتم
گوشی به صدا در آمد
پیام از تو بود
وقتی که خواندم
نمیدانم چندد ساعت شد
ولی یادم می اید شرایط کاملا،برعکس،شده بود
تو ارام شده بودی و سعی در ارامش من داشتی
"
اگر خدا اشک را نمی افرید
سرزمین عاشقی آتش میگرفت
"
طاقت نیاوردم
و ارام نمیگرفتم تا اینکه صدایت را شنیدم
یادت هست؟
هنوز هم همان گونه است
ولی با این تفاوت که تو دیگر نیستی
و من مجبورم انقدر گریه کنم تا این آتش خاموش شود
تصورش را بکنم
نمیدانم چند وقت است که نیستی
ولی بدان هرروز که میگذرد
کمبودت پرنشدنی تر می شود
مثل یک سیب این قلب من هم دارد گند میزند
گند میزند تمام احساساتم را
رفتارم را
و تمام آرزوهایم
کی برخواهی گشت ؟
#دستخط_یک_دیوانه
#عاشقانه
#۹۴#۰۸#۱۵